داوریهای جشنواره دلخورم کرد/ خدا را شکر من را از اول شهید کردند/ اگر کسی بگوید «جنگِ بیمعنی»، طوفان به پا میکنم/ پای من هنوز به جبهه بند است

داراخبر،قبلا به من می گفتند ابراهیم حاتمیکیای فیلمساز. از یک جایی برای یک نسلی شدم «عمو ابراهیم». احساس میکنم باید از یک چیزهایی دفاع کنم. حرکت من مثل گردش زمین است؛ بعضی جاها نزدیک میشوم و بعضی جاها دور.
*علت استقبال مردم از سینما را چگونه ارزیابی میکنید؟
چیزهایی خوانده وشنیدهام مبنی بر اینکه تلویزیون امسال ضعیف کارکرده و مردم به سینماها پناه آوردهاند یا انتخابات باعث شادابی مردم شدهاست، البته که اعتقادم چنین نیست. نمیدانم چه نسیمی وزیدن میگیرد و چه اتفاقی در سینما می افتد. هر بار هرچه می گویند، نقیضش هست. پارامترهای مختلفی را نام میبرند برای فروش فیلم که اگر آنها را به رایانه بدهیم،جوابی به ما نمیدهد که قانون و قاعده مشخص چیست، نمیدانم چه احساس در مردم ایجاد شدهاست.
*فیلم های کیفیت بهترین نسبت به سال های قبل داشت.
*درفاصله به «رنگ ارغوان» تا «بادیگارد» حاتمیکیا نتوانسته خودش را پیدا کند و خط عوض میکند. این فاصله به خاطر تاثیر سیاسی است یا از درگیری درون خودت؟
این تحلیل جدیدی است. پیش تر از روی «آژانس شیشه ای» این بحث هست تا به رنگ ارغوان. نوعی نگاهی که در «به رنگ ارغوان» هست و یک صراحت سیاسی در خود دارد و وارد حوزه پر رنگتر قرمزی میشود، در بادیگارد هم هست، آزادی و بی پروایی در آن فیلم هم هست، در این هم هست.
از این جهت شاید این دو فیلم به هم متصل باشند. اما من نمیتوانم «به نام پدر» را از سینمای خودم حذف کنم. نمیتوانم گزارش یک جشن را حذف کنم. به این خاطر که یک فیلم در فروش توفیق نداشته ، نمیشود این تعبیر را آورد. اما از این منظر که سازنده همه این فیلم ها من هستم و من من متاثر میشود از فضای حاکم در جامعهام. اگر آنها الکن میشوند، به این دلیل است که آینهای از فضا و من دارم آن را منتقل میکنم.اگر صریح میشوم، بازفضا این را به من می دهد.سازنده این فیلم های بنده هستم و بنده متاثر میشوم از فضای حاکم در جامعهام، هر آنچه که هست اعم از مسئله سیاسی، مسئله اقتصادی، مسائل اجتماعی. همه اینها را من موثر می دانم.

مسئله برای فیلمساز و منتقد ما این است که در این ترجمان سینمایی نسبت ها رابا جامعه تعریف کند.
*تو جایگاهی داری به عنوان نماینده جریان روشنفکری دینی در سینمای ایران. اما چیزی که باعث شناخت تو در محافل شده، ناقدان عرفی بوده اند نه منتقدان مذهبی .تو مورد تائید تمام منتقدان عرفی بوده ای اما ناقدان تو بیش تر طیف های سیاسی را نمایندگی میکنند تا جریان سینما برای سینما را.
مجله فیلم آنزمان را خاطرت هست ،مجله ای خیلی تاثیر گذار بود. الان هم تاثیر دارد ؟
نه الان جامعه عوض شده .


*صداقت تو را زیر سئوال را نمیبرم. اما از یک دوره سیاسی وقتی مقابل روشنفکری عرفی موضوع سخت می گیری و تو خودت نماینده جریان روشنفکری دینی هستی که توسط توط منتقدان عرفی مورد نقد قرار گرفتی کمی سوء تفاهم ایجاد میکند.
همه این داستانها از مقطع شیار ۱۴۳ شروع شد. روزی که من – به نگاه هیات انتخاب جشنواره فیلم فجر- معترض شدم که این چه نگاهی است، چرا به سمتی دیگر میرویم بحث از اینجا شروع شد. تا آن مقطع هیچ نقطه عطفی وجود نداشت. من نگاهم از اول نگاهم شوریده ای بوده است . همه فیلم هایش این جنس را داشته است . از آنجا وارد این بحث شدم بخواهیم نخواهیم من به آرمانگراها احترام می گذارم . آرمانگراهایی که خودم با آنها شدیدا مخالف باشم و شاخ به شاخ هم بشویم، مثل عملیات مرصاد که طرف مقابل ایرانی است و من هم ایرانیام . اون طرف مجاهدین خلق و این طرف من اینطرف مقابلش ایستادم. او را می فهمم ربطی به ایرانی بودنش هم ندارد، اگر فرنگی هم باشد من او را می فهمم. آرمانگراست؛ این آدمها درون خودشان تناقض را هم با خودشان حمل میکنند، خودم در دسته بندی فیلمسازان آرمانگرا می دانم و گاهی از اجتماع خشمگین هستم. عده ای هم واژه مردم را واژه مقدس میکنند، فی نفسه هیچ چیزی مقدس نیست مگر دلیلش را بگوییم. مهم این است که نسبتی با فیلمت داشته باشی و دروغ در آن نگویی. این بعضی وقتها ممکن است به تیریج قبای مردم بر بخورد. مردم ایران در موشک باران تهران، تهران را خالی کردند. بخش عمده ای اشان، هیچ اشکالی هم در آن نمیبینم. آقای منتقد می گوید تو نگاهت مهربانانه به مردم نیست. یعنی چی مهربانانه ؟ من آدمیبودم از جایی آمده بودم با مختصاتی. یعنی در شهر دزفولی که زیر بمب باران موشک باران بود داشتم فیلمم را می ساختم. داشتم توی منطقه می ساختم با مختصاتی دیگری. حالا میبینم شهر تهران زیر بارش موشک قرار دارد نه اینها، مسئولانش از تهران خارج شدند.

*چرا مشکل پیدا کردی؟
چرایی اش فیلم بادیگارد است .
*تو اگر منظورت از الیت جامعه منظورت از مسئولان نظام هستند ….
یک بخشی از آنها میشود
*معقتدم با بخش دیگری از الیت جامعه معضل پیدا کردی
نه، کجا ؟
نه،سی سال است دارم فیلم می سازم .سه دهه اش اگر بگردیم و چند نقطه آنرا بهم اتصال بدهیم، انصاف نیست به فیلسمازی اینجوری نگاه کنیم. مخاطب بادیگارد را میبیند و با محبت بنده را تشویق میکند. با محبت با من حرف می زند. فیلمی دیگری را میبینند و سکوت میکنند. این بالا و پایین شدن ها که اشکالی ندارد، موردی ندارد. روشنفکر عرفی امر ثباتی نیست که در نقطه ثابتی نشسته ،من نگاه اگر به سمت او بازگردد، تعریف دیگری پیدا میکنم .
*لزومی ندارد حاتمیکیایی که من دوست دارم چنین موضعی گیر بکند
اینکه تو می گویی حاتمیکیا را طوری می خواهم که من می گویم اینگونه باشد…..
*من حاتمیکیا را در فیلمش میبینم لزومی ندارد حاتمیکیا در فیلمش بیاید بگوید که …

*تو به تکثر اندیشه و فکر در سینمای معتقدی ؟
*تو معتقدی که هم حاتمیکیا فیلم بسازد هم سلحشور هم فرمان آور جعفر پناهی ….
خدا پدرت را بیامرزد .من زمانیکه به آقای ده نمکی حمله میکردند و یقه اش را می گرفتند من رفتم و گفتم چرا اینکار را میکنید. رابطهام با بچه هایی که از لحاظ مذهبی، جهانی با هم متفاوت باشیم باآنها ارتباط های خانگی داشتم، با خیلی ها از آنها. شاید در سالهای اخیر نباشد اما در گذشته خیلی با خونه خودمان ارتباط های نزدیکی داشتیم. به نسبت این سی سال اتفاقاتی افتاده، نه که نیفتاده . منتها حرف از آنجایی شروع میشود که من میبنیم که کسی مسئول شده دهنش به کسانی است که یک حرفهایی را می زنند او دارد مسیر را عوض میکند، و با این عوض شدن مشکل دارم. این مسیر را عوض میکنید من نمی فهمم.
درست زمانی هم می زنم – آقای جیرانی من عقل سیاسی هم دارم- که در همان جشنواره خودم فیلم دارم، یعنی کاملا می تواند علیه من تمام شود. می گفتم خدایا بین الان که من سکوت کنم و حرف نزنم و از ماجرا عبور کنم، دستم گیره و زیر ساتور اینهاست، بعدش گفتم ولش کن مهم نیست…. . حرفی که زدم مثل همانی است که در فیلمهایم می زنم. من وقتی گزارش یک جشن را ساختم می خواستم یک حرفی را با تمام وجودم بزنم. اجتماعی که بعد از سال ۸۸ اتفاقاتی درش رخ داده است و توی فیلم داشتم می گفتم. کدامیک از این فیلمسازان این کار را میکنند چقدر دارند اینکار را میکنند. همیشه بحث در مورد من این بوده که فلانی کارت بلانژ دارد.
برای راحت کردن خودشان این جمله را در مورد من گفتند. مثل قضیه به رنگ ارغوان است، همه گروه سر صحنه تصور میکدند که من با وزارت اطلاعات هماهنگ کردم و کاملا در جزئیات و دیالوگ ها هماهنگی شدهاست. پیش خودم گفتم اصلا چه کاریه که من بخواهم به این دوستان ثابت کنم. به بخدا پیش خودم می گفتم، این فیلمنامه الان به وزارت ارشاد می دهم حتما آنان می خوانند حتما چیزی نگفتند، یعنی ایرادی نگرفتند. فیلم آماده شد دیدم چهره برافروخته وزارت اطلاعات از شخص وزیر بگیر تا زیر مجموعه اشان؛ چه کاری بودند با ما کردید؟ این جمله ای بود که آقای یونسی زمان خودشان به ما گفت.گفت آتش افکندی بر لانه ما، گفتم آقا مگه من چیکار کردم غیر فیلمسازی. این نفی ، نتیجه اش این شد که پنج سال فیلم رفت توی گنجه.

*این هم جالب است که وزارت اطلاعات اصلاحات فیلم تو را توقیف میکند و دولت احمدی نژآد به تو پروانه می دهد.
*وقتی تو به ایوبی می گویی راه را اشتباه میرودو در جایی دیگر از کیارستمی و اسصغر فرهادی انتقاد میکنی، سوء تعبیر به وجود می آید و نشان می دهد که مخالف تفکرهای مختلفی و از جریان فکری خاصی حمایت میکنی؟
من از جنگ به سینما آمدم ، وعده بر این بود که برنگردم اما ترکش ها و تیرهای به بغلی های مان خورد و سلامت برگشتم و شدم فیلمساز . بعضی نگاهشان به جنوب ایران بود که ۱۲۰۰ کیلومتر از مرز ایران جنگ بود و عده ای پشت کردند و رو به شمال ایستادند. این انتقاد به تشکیلات فرهنگی وارد بود.آن موقع حاتمیکیا ۲۵ ساله بود و وارد این بحث نمیشد اما الان در ۵۰ سالگی می تواند . من دست بیضایی را میبوسم . با فیلم باشو غریبه کوچکش که وارد این بحث میشود او هم به شمال میرود ولی از جنوب به شمال میرسد . به او می گویم روشن فکر.

*چه لزومی دارد که حاتمیکیا واکنش نشان دهد؟حاتمیکیا با فیلمهایش واکش نشان می دهد چه لزومی هست؟ آنهم در فضای بعد از ۸۸ که جناح بندی وسیع شده و هر چیزی باعث سوء تفاهم میشود؟
فیلم ام سر جای خودش ،احساس میکنم حرفی گفته نمیشود . اخیرا سینما رفتم و اسم فیلم را نمی آورم، میبینم وای وای ! چه فیلمفارسی متعفنی! بعد میبنیم هیچ کس حرف نمی زند و همه لال شدهاند! انگار کسی نمی خواهد بگوید آقا این متعفن چیست این وسط افتاده؟ مگر میشود بخندیم به اصولی که داشتیم ؟
ولی اگر در حوزه ای غیر از جهاد هشت ساله ایران حرف زدم، بکوبید توی دهان من هر چی گفتم در این بوده چون به خودم این حق رای را می دهم برای این گربه ای که عمر و جوانی ام را برایش گذاشتم، حرف بزنم و گرنه در مقابل فیلمسازی کیارستمی و فرهادی واقعا خضوع دارم.
با فرهادی رفیقم و مدت ها با او ارتباط عمیق داشتم که حاصلش شد ارتفاع پست . اما این بحث تعارف بردار نیست .. من و فرهادی نان و نمک خورده ایم و اسعت ها وروزها حرف زده ایم ولی آن حوزه. حوزه ای است که من اصلا پدر و مادر هم نمیشناسم.
پای من هنوز به جبهه بند است . هنوز پایم را گرفته اند غ آن لحظه که داشتم در میرفتم از خط مقدم – زیر آتش سنگین عملیات بدر و آن مجروحی که می دانستم حتما دو سه دقیقه دقیقه دیگر شهید میشود پایم را گرفته بود و ول نمیکرد . هنوز حس میکنم مچم را گرفته است . حالا با آبرویم بازی شود، بگذارم بشود.
*وقتی از حرفهای تو گروهی مصادره به مطلوب میکنند باعث سوء تفاهم میشود.
فرق ما در منش های ماست. تو می گویی چون این طور میشود مسئلهام را کلا مسکوت کنم و حرف نزنم . من می گویم به من چه؟! من حرفم را می زنم و هرکسی دوست دارد و بولدش میکند. من نه چپ نه راستم. هم چپم هم راستم . من قلبا راستم، در منش چپم. روحیه ای دارم که نقد میکنم و نقد می نویسم و نقد نظام را حق خودم می دانم. آنچه که در مدرسه عشق امام (ره) به من آموختند، من دارم این کار را انجام میدهم.در آن مدرسه آموختم که معضلات را بگم. اما بیایم اینو بگم این گروه برمی دارن اون گروه برنمی دارن اصلا بحث را نگوییم مسئله من نیست.
*تو می خواهی در فیلمت آرمان و واقعیت را بهم نزدیک کنی؟
به قول خسرو دهقان حرکت من مثل گردش زمین است؛ بعضی جاها نزدیک میشوم و بعضی جاها دور و جاهایی به دوایر ملتهب نزدیک میشوم. کسانی می گویند این از دست رفت. اما همیشه این حرکت سینوسی بوده است وقتی از کرخه تا راین را ساختم طرفداران مهاجر شدیدا علیه من بلند شدند.
تو در رابطه با فیلمسازی حرف می زنی که واکنش جامعه برایش مسئله است. ادعا میکنم من واکنشی ترین فیلمساز جمهوری اسلامی نسبت به آنچه رخ می دهد هستم. در محیط چیزی رخ داده که من واکنش می دهم. این که جایی احساس نا امیدی میکنم و جایی تندی میکنم را از فضای بیرون می گیرم. برای همین حتی یکی از فیلم هایم را سفارشی نساختم و چیزی از بیرون به من وارد نشدهاست.
*اگر مرتضی آوینی بود ، الان تغییر نکرده بود؟
آقای بهشتی جنگ که تمام شد ،من، درویش، ملاقلی پور و راعی و چند نفر دیگر دعوت کرد و گفت جنگ تمام شده اما کار شما تازه شروع شده . ما را با این ماموریت فرستاد.اما از جای دیدم که انگار که خودش یادش زرفته ماموریتی به ما داده است. قطعا اگر آقا مرتضی هم بود.ممکن بود تغییر کند. من در تشکلات روایت فتح به عنوان فیلمسازی که فیلم داستانی ساخته بود شماتت میشدم! می گفتند حقیقت فقط در مستند است اما همان آقا مرتضی بعدها از دیده بان و آن مسیر حرف زد ، تغییرات داشت رخ می داد حتی تا این اواخر. بادیگارد از نظر تکنیکی فیلمی پخته و تاثیرگذار است.
اگر مباحث ایدئولوژیکی سینما نباشد عشقم این حرفهاست اما انگار کسی نمی خواخد . از ما این حرف ها را بشنود. به ما که میرسد همه سئوال سیاسی می پرسند. کسی نمی پرسد چطور این صحنه را ساختی این کارها در سینمای ما خیلی کار سختی است.
*مسئله پول هم نیست هوش و دقت می خواهد.
در شرایطی که اقای ایوبی می گوید نداریم نداریم و اوضاع همین است. وقتی کسی می گوید من پول می دهم تو بساز چرا نباید آنچه دغدغهام همخوان است ، بسازم؟ خیلی خوشحال شدم که وزارت اطلاعات آمده وسط می گیود چند تا فیلم را پوی می دهم که بسازید؛ چقدر خوب! من چرا باید سرافکنده باشم که با این پول فیلم ساختم که موجب رونق سینما شده؟
*داوری جشنواره عصبانی ات نکرد؟
(فریدون جیرانی در آخرین سئوالش از حاتمی کیا می پرسد)
*چگونه میشود از تعادل بین موضوع عدالت اجتماعی و گفت و گو حرف زد؟ البته نه لزوما در سینما!
برچسب ها :
ناموجود- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰